شنیدیم یکشبه علامه شدن آسان گشته به یاد آن شعر روح خدا افتادیم که میفرمود: در دلم بود که آدم شوم اما نشدم ،بی خبر از همه عالم شوم امانشدم ،آرزوها همه در گور شد ای نفس خبیث، در دلم بود که آدم شوم اما نشدم.
این شعر از آن مرد خدایی است که با قلبی مطمئن رحل سفر از این دنیا بربست وحال.....
وقتی بابا آدم آمد توی این دنیا دلش پر بود از غم اما خدا به بابا فرصت پریدن داده بود،فرصت انقلاب کردن علیه بدهی وشرور ،علیه ابلیس ها و منیّت ها
سالها گذشت وگذشت وگذشت وگذشت وگذشت تا بار دیگر در انقلاب 57 داستان سجده همگان بر آدم تکرار شد ،واین بار سجده بر انقلاب اسلامی بود.دنیا می بایست به انقلابی سجده می کرد که رهبرش روح خدا بود.امام خمینی (ره)روح خدا بود برای بشریّت و ملت ها نه فقط مرشد وپیر ما و پدر بزرگ ما!!...واین بار شیطان محکم تر از قبل کمر بست بر گمراهی بشریت وانسان انقلابی ،و قسم بزرگ تری یاد کرد که همه را منحرف کند حتی اگر پسر نوح باشی، حتی اگر یار غار باشی !
آقای علامه به سرنوشت نه چندان خوشایند زبیر ها بنگر... چه زیبا فرمود آن رسول امین که: در فتنه ها وشبهه ها به قرآن پناه برید که شما را نجات خواهد داد تاریخ هزاران هزار بار هم که نیاز باشد تکرار خواهد شد .
تکرار زبیر را در این انقلاب ما به چشم خود دیدیم ؛تو تکرار پسر نوح نباش .
برگزاری کنگره بانوی آفتاب در ظلمت محض به چه معناست جز علامه شدن یکشبه شما برای رسیدن به جایگاهی که نامحرمان ونا اهلان را به آن راهی نیست؟ علامه! می دانیم که شیطان لحظه به لحظه در حال فتنه انگیزی است و هر چه در مشت خود پنهان داشته را عیان خواهد نمود غافل از اینکه این خود سنت الهی است که شیطان را خلع سلاح نماید. آقای علامه! چه بخواهید وچه نخواهید این انقلاب انفجار نور بود که از معدن حکمت الهی بر عالم سرازیر وجاری گشت وظلمت ها را به این نور راهی نیست. خواه این ظلمانی ها علامه باشند وخواه زبیر صدر اسلامی انقلابی یار غار خاص ...
سال دهم بعثت-طائف: حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)برای تبلیغ دین مبین اسلام به طائف هجرت نمودند.بزرگان شهر پس از نپذیرفتن این دعوت با برخوردهای توهین آمیز واخراج رسول الله در کمال بی شرمی سفیهان خود را بر سر راه آن حضرت گماشتند تا او را سنگسار کنند.ندانیم که حضرت رحمه للعالمین از این ماجرا دلشکسته گشتند یا نه اما در تاریخ آمده است در راه بازگشت از این سفر اتفاقی دیگر رخ داد . جوانی مسیحی به نام عداس پس از شنیدن سخنان پیامبر مسلمان گشت.
سال 2015 میلادی-فرانسه- پیامبر اسلام بار دیگر برای تبلیغ دین جهانی اسلام هجرت نمود این بار به غرب،.پس از نپذیرفتن اسلام توسط بزرگان پوشالی غرب بار دیگر در اقدامی شرمگین به پیامبر توهین شد. این بار نیز در راه بازگشت اتفاقی دیگر در حال رخ دادن بود. جوانان مسیحی وغربی پس ازشنیدن سخنان پیامبر مسلمان شدند. این بار اروپا وغرب همگی عداس شدند.
خبر رسیده پیامبر اسلام را در شاهراهای جهان سنگ می زنند وپیامبر فریاد هل من ناصر ینصرنی را سر داده اند. در این زمانه اگر لبیک نگوییم از رحمت الهی گریزان شده ایم و اگر لبیک گویان با جان ومال وانفس به یاری رحمه للعالمین رویم به دامان رحمت الهی چنگ زده ایم .آری پیامبر رحمه للعالمین است که سنگ میخورد تا به همه بفهماند که دشمنی دشمن با انقلاب اسلامی بر سر منافع ملی نیست بلکه بر سر منافع حیاتی ماست. او سنگ می خورد تا من وتو بیدار شویم . ما مامور به حفظ منافع حیاتی مان هستیم نه مامور به حفظ منافع ملی که در صورت برعکس شدن آن خداوند نیز منافع ملی ما را ضمانت نخواهد کرد که خود در قرآن چنین فرمود: ومن اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و آیا منفعت حیاتی ما چیزی جز قیام با انگیزه الهی است؟