تحریف شخصیت امام خمینی(ره) ،تحریف راه امام ومنحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملت ایران است.اگر راه امام را گم کنیم یا خدای ناکرده عمدا به کنار بگذاریم ملت ایران سیلی خواهد خورد. امام خامنه ای(مدظله العالی)
امسال در مراسم بیست وششمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) عمده سخنان امام خامنه ای بر مساله تحریف شخصیت امام بود. و حال با خود بیندیشیم چرا حضرت آقا سخن از سیلی تاریخی را مطرح می کنند. علائم جریان تحریف شخصیت امام(ره) چیست؟اهداف این جریان؟چرائی ایجاد این جریان؟
سه سطح تحریف شخصیت امام(ره) را شاید چنین بتوا ن گفت:1-افرادی عامدانه یا جاهلانه شخصیت امام را آنطور که می خواهند (غیرصحیح)درک کنند.2- اینکه افرادی مسئول با برنامه ریزی قبلی در صدد تحریف اندیشه ها وافکار امام برآیند 3- ایجاد یک شخصیت امام جدید والقاء آن به جامعه
در زمینه بازخوانی شخصیت امام (ره)برای جلوگیری از تحریف ایشان می بایست ستاد بحرانی تشکیل داد که جوانان ونخبگان وافسران جنگ نرم سربازان این ستاد باشند.
شخصیت امام خمینی(ره)ادامه دهنده وکامل کننده قیام های پیامبران الهی بوده است آ،یا جز این است که امام ابراهیمی ما با شکستن بت های جهان وقرار دادن بت بر گردن بت بزرگ یعنی آمریکا جامعه غرب را به چالش کشید،وقتی امام موسایی ما با انقلاب ،نیل خاورمیانه را شکافت وباعث غرق کردن فرعون زمان در نیل خاورمیانه گردید(حال بماند برخی بر کف نیل نشسته وبا فرعون میز مذاکره ای گسترانده اند غافل از آنکه وعده الهی در حال رسیدن است و شاید میز را با فرعون وبقیه غرق کند)
آری امام خمینی (ره) سند ملتی بود که وعده های الهی را به یقین رسیده بودند.
به مناسبت پنجم اردیبهشت ماه سالروز شکست نظامی آمریکا در طبس:
آمریکا به اراده الهی از این سرزمین خارج شد و کسی را که به اراده الهی خارج گردد دیگر راه برگشتی نیست (هرچند در این راه مذاکره ها کنندو..)مگر اینکه آن سرزمین دیگر محضر خدا نباشد مثل شیطان که وقتی از بارگاه الهی رانده شد دیگر راهی به بازگشتش نبود زیرا که او شیطان بود و رانده شده....
آیتالله جوادی آملی در تبیین نقش کلیدی ولایت فقیه در امور سیاسی نظام اسلامی فرمودند: امروزه در بیشتر کتابهای فقهی در مسائلی نظیر ولایت فقیه، حکومت و امور حسبی، بر این عقیدهاند هر عملی که خوب و مورد رضایت خداوند است و متولی و سرپرست ندارد، فقیه میتواند اداره آن را بر عهده گیرد، بدین لحاظ لازم است این تفکر در حوزهها اصلاح شود تا حوزه متحول شده و بتواند راهنمای دولت و ملت باشد و چگونه ممکن است دین اسلام برای امور مهم و اساسی برنامهای نداشته باشد.
عقلانیت؛ شاخصهی اقتدار ملت و دولت
آیتالله جوادی آملی وجود شاخصهای مهم همچون عقلانیت صحیح میان ملت و دولت به گونهای که مولفهی مردمسالاری دینی را محقق سازد را از جمله شاخصههای تقویت همدلی و هم زبانی ملت و دولت برمیشمرد، ایشان در فرازی تفصیلی فرمودند: اقتدار ملی از زیر پل سالار بودن دولت یا ملت عبور نمیکند، اینگونه نیست که دولت یا حاکمیت بر مردم، سالاری و سروری داشته باشد یا ملت بر دولت و حاکمیت سالاری و سروری احساس کند، بلکه به واقع زمانی اقتدار ملی پدید میآید که عقل، سالار میلها و حسها و دریافتها باشد. رفتاری موجب اقتدار ملی است که از مبنای صحیح انسان شناسی استمداد کند. گروهی که خواستههای برخاسته از حس و وهم را خرد پنداشتند و قداست حریت را در پای پلید شهوت و غضب پایمال کردند سیاست و حکومت را که از شریفترین شاخههای علوم انسانی است بر اثر نشناختن گوهر انسان به سلطنت بر مردم معنا و تفسیر میکنند خواه بر مردم میهن خود و خواه بر مردم کشور دیگر. امیرالمؤمنین در خطبه ۱۲۹ میفرماید: "اِضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَیْثُ شِئْتَ مِنَ اَلناسِ فَهَلْ تُبْصِرُ إِلا فَقِیراً یُکَابِدُ فَقْراً أَوْ غَنِیاً بَدلَ نِعْمَةَ اَللهِ کُفْراً أَوْ بَخِیلاً اِتخَذَ اَلْبُخْلَ بِحَق اَللهِ وَفْراً أَوْ مُتَمَرداً کَأَن بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ اَلْمَوَاعِظِ وَقْراً" هر سمتی را خواستی نگاه کن یا نیازمندی میبینی که زیر بار توان فرسای فقر خمیده است یا توانگری را مینگری که با عیش رفیه و خوشگذرانه به کفران نعمت خدادادی مبادرت میکند یا بخیلی را مشاهده مینمایی که بخل را سبب وفور و فراوانی ثروت میداند و ابای از تأدیه حقوق الهی را پایه انبوه شدن ثروت تلقی کرده است یا متمردی را مییابی که از اتعاظ و پندپذیری سرپیچی میکند. چنین دولت یا ملتی اگر پیروز شوند اقتدار کاذب و زودگذر پیدا میکنند که در ایام شادکامی دروغین خویش، از هیچ خلافی هراس ندارند و از زیر پا نهادن تمام اصول ارزشی تحاشی نخواهند داشت و اگر بتوانند عصای موسای کلیم علیه السلام را در دست فرعون یا سامری قرار میدهند و حسین بن علی علیهالسلام را در عَتَبه عُتبه اَموی مینشانند و با تشویه جمال عدل و تحسین وصمه ظلم، هر معروفی را منکر و هر منکری را معروف ارائه میدهند. در چنین صحنه سهمگینی است که انسان حق مدار، صدق محور و آزادمنش میسراید: "ای مرگ اگرنه مرده ای دریابم." گروهی که تقاضاهای برخاسته از اقتضای فطرت و فطنت را فکرت ناب میدانند و قداست آزادی را حراج نکردند و حس و خیال و وهم را به امامت عقل نظر و نیز شهوت و غضب را به زعامت عقل عمل رهبری نموده و میکنند بر اثر انسانشناسی صحیح، سیاست و حکومت را درست تفسیر مینمایند و آن را به سلطنت بر دنیا و تمام مظاهر درونی و بیرونی آن معنا میکنند؛ یعنی نه دولت، سالار کسی است و نه ملت. هیچ انسانی تحت قیومیت سالارگونه کسی نیست بلکه عقل مردم، سالار حس آنان و عزم ملت، سالار هوس آنهاست و این معنا همان مردمسالاری دینی است که از انسانشناسی سالم برخوردار است زیرا انسان کریم را جز قرآن کریم، چیزی تفسیر نمیکند و بهترین شیوه تفسیر گوهر انسانیت، همانا تفسیر انسان به انسان است که فن خاص و مبنای مخصوصی عهدهدار تدوین چنین تفسیری است و اینگونه انسان شناسی کامل، محصول جهانبینی توحیدی جامع و نتیجه معرفتشناسی همهجانبه و فراگیر است.
عزتمندی دولت و ملت درسایهی تقوا
مفسر بزرگ قرآن کریم لزوم تهذیب نفس در فضای سیاسی جامعه اسلامی را مقوم اقتدار ملی نظام اسلامی دانستند و فرمودند: در خطبه ۸۷ نهجالبلاغه میخوانیم: "قد الزم نفسه العدل فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه" یعنی اولین برنامه سیاسی مردم با ایمان، هوازدایی و هوسروبی است. چهره شفاف انسانی، آن لحظه ظهور می کند که وی گِرد گَرد و غبار اغیار نگردد و هنگامی زهور می نماید که او در مطاف طغیان به اشواط اشتغال پیدا نکند. حکیم سنایی چنین میسراید: "دین برون آید ا گنه بنهی / سر پدید آید ار کُلَه بنهی." چنین ملتی مقتدرانه حافظ کرامت انسانی خویشند نه تن به حقارت ستمگران میدهند و نه به خواری و ستمپذیری رضا خواهند داد بلکه هماره کریمانه به سر میبرند. به تعبیر امیرالمؤمنین در خطبه ۱۶۵ "قوم لم تزل الکرامه تتمادی بهم حتی حلوا دار القرار " رسیدن به چنین اقتدار و کرامتی جز از راه تهذیب نفس که رسمیترین برنامه حکومت دینی است میسور نیست.(مطالب به نقل از سایت حرف آخر)
...وپیامبر پیام خود را آشکار کرد :قولوا لا اله الا الله تفلحوا...
ابوسفیان به نمایندگی از بزرگان قریش نزد ابوطالب عموی پیامبر رفته و بیان داشت که ای ابوطالب پسر برادر تو با این پیام 1-آرزوهای ما را بر باد داده2- به خدایان ما دشنام داده3-جوانان ما را فاسد کرده4- جماعت ما اعراب را به تفرقه کشانده
حال اگر او 1- به دنبال ثروت است بگو تا به او مال فراوان داده 2-اگر به دنبال سروری است بگو تا او را سرور قریش نماییم ولی از پیامش چشم بپوشد:ابوطالب نزد پیامبر گرامی اسلام رفته و سخنان آنان را بازگو می کند ،پیام پیامبر چنین است: اگر خورشید را در دست راستم وماه را در دست چپم قرار دهند تا از این دعوت دست بردارم هرگز چنین نخواهم کرد یا که در این راه کشته شوم.ابوطالب با چشمانی گریان پاسخ داد تو به راه خود ادامه ده که من هرگز تو را تسلیم آنان نخواهم کرد.
بیست ودوم بهمن در راه است ...به فرموده حضرت آقا 22 بهمن عید غدیر است زیرا در آن روزبود که نعمت ولایت واتمام نعمت الهی برای ملت ایران صورت عملی گرفت.22بهمن عید فطری است که ملت در آن از یک دوران سخت خارج شد. دوران محرومیت از تغذیه معنوی ومادی 22 بهمن عید قربان است زیرا در آن روز ملت ما اسماعیل های خودش را قربانی کرد(سال1372)
امسال میتوانیم ابوطالب گونه به ولی خود اعلام کنیم که آقا اگر بر سر میز مذاکره پیغام می فرستند که در ازای رها کردن ابلاغ پیام الهی به جهانیان1- به ما ثروت و لغو تحریم می دهند2-اگر به ما ژاندارمی و سروری منطقه را می دهند ما هرگز از حمایت شما دست برنخواهیم داشت آیا به غیر این است که انقلاب اسلامی ایران 1-آرزوهای لیبرال دموکراسی غرب را بر باد داده2-به بت های آنان از جمله فمینیسم ودموکراسی و...آنان دشنام داده3- جوانان آنان را از راه لیبرالیسم به اسلام مستقیم کرده4-جامعه جهانی آنان را متلاشی ومتفرق کرده و آنان پیغام می فرستند که در ازای رها کردن پیام................. ما کجای دوران هستم ؟آیا ابوطالب گونه به حمایت پیام اور پیام قیام خواهیم کرد یا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بیست ودوم بهمن در راه است
سال دهم بعثت-طائف: حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)برای تبلیغ دین مبین اسلام به طائف هجرت نمودند.بزرگان شهر پس از نپذیرفتن این دعوت با برخوردهای توهین آمیز واخراج رسول الله در کمال بی شرمی سفیهان خود را بر سر راه آن حضرت گماشتند تا او را سنگسار کنند.ندانیم که حضرت رحمه للعالمین از این ماجرا دلشکسته گشتند یا نه اما در تاریخ آمده است در راه بازگشت از این سفر اتفاقی دیگر رخ داد . جوانی مسیحی به نام عداس پس از شنیدن سخنان پیامبر مسلمان گشت.
سال 2015 میلادی-فرانسه- پیامبر اسلام بار دیگر برای تبلیغ دین جهانی اسلام هجرت نمود این بار به غرب،.پس از نپذیرفتن اسلام توسط بزرگان پوشالی غرب بار دیگر در اقدامی شرمگین به پیامبر توهین شد. این بار نیز در راه بازگشت اتفاقی دیگر در حال رخ دادن بود. جوانان مسیحی وغربی پس ازشنیدن سخنان پیامبر مسلمان شدند. این بار اروپا وغرب همگی عداس شدند.
خبر رسیده پیامبر اسلام را در شاهراهای جهان سنگ می زنند وپیامبر فریاد هل من ناصر ینصرنی را سر داده اند. در این زمانه اگر لبیک نگوییم از رحمت الهی گریزان شده ایم و اگر لبیک گویان با جان ومال وانفس به یاری رحمه للعالمین رویم به دامان رحمت الهی چنگ زده ایم .آری پیامبر رحمه للعالمین است که سنگ میخورد تا به همه بفهماند که دشمنی دشمن با انقلاب اسلامی بر سر منافع ملی نیست بلکه بر سر منافع حیاتی ماست. او سنگ می خورد تا من وتو بیدار شویم . ما مامور به حفظ منافع حیاتی مان هستیم نه مامور به حفظ منافع ملی که در صورت برعکس شدن آن خداوند نیز منافع ملی ما را ضمانت نخواهد کرد که خود در قرآن چنین فرمود: ومن اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و آیا منفعت حیاتی ما چیزی جز قیام با انگیزه الهی است؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند. سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند. این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟ شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید. خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟ من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
بسم الله الرحمن الرحیم خداوندا این دل شکسته را جز دستهای مهربان تو درمانی نیست واین دست بسته را جز از ابر احسان تو بارانی ،نه . مناجات مفترقین امام سجاد علیه السلام (خمس عشره)
...وظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه ....آری زخم عمیق وکاری گناه را برجای جای روح دردمندم چه چیز جز غفران تو التیام خواهد بخشید؟
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام می فرمایند: الا ولا یحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر: آگاه باشید که پرچم اسلام را به دوش نمیکشد مگر کسی که اهل صبر باشدو بصیرت.خدایا بصیرتمان ده تا بصیر گردیم وامان نامه ای که عباس بن علی (علیه السلام ) آنرا پس داد و بر آن لعنت فرستاد را از دست دشمن نگیریم که در آن صورت امان نامه بر دستی آید و علم بصیرت از دستی دیگر رخت بربندد.